به نام خدایی که همین نزدیکی است
1
مـــــــن فقط موسا بودم
به دنبال بارقــه ای
برای فـــرار از تاریکی...
تـــو اما
آتشی برافروختی
به ارتفــــــــــاع عشـــق
در سرزمینی به وسعـتـــــــ دل
کاشــــــــــ می گفتی
فقط ابــــــــراهیم ها وارد شوند!
...............
2
نه پاکی سیـــــاوش
نه اطمینــــــــان ابراهیــــــــــم
پای در آتـش می گذارم !
.......................
3
کجاست قوچ بهشـــــتی؟
مـن اسماعـیل هایم را دوست دارم !
..............
4
پا بر کویر احساســــــــــ می سایند
این واژه های گُرگرفته
زمــــــــــزمی خواهد جوشید ؟
..................
5
کمـــی اسماعیل باش
مـــــــن جرات ابراهیم بودن را ندارم
قربانگاهی در کار نیست
تـــــــو فقط کمی اسماعــیل باش !
...................
6
"ایِِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــن اسماعیل"
از اول هم می دانست، قوچی نمی آید
قربـــــــــانی اش کن !
تا عیدِ رهایی، چیزی نمانده است!
....................................
7
خدایا می خواهم ابراهیم باشم !
ابــــــراهیـــــــــــــــمـــــــ ِ امتحـــــــــــــــان هایِ خــــــــــــــودمـــــــــــــــ !
کمکم کن !
..................
پ.ن : ابراهیـــــــم( ع )پیامبری است که خیلی دوستش دارم ...
به نام خدایی که همین نزدیکی است
از هر چه عاشقیست جدا مانده ای دلم!
از کاروان آیــــــــــــنه جا مانده ای دلم!
فریاد شوق بودی و آواز اشتـــــــــیاق
اما هزار حیف !بی صدا مانده ای دلم!
تا کی به ناز و عشوه قدم می زنی ببین!
این قافله گذشت ..کجا مانده ای دلم ؟!
یک آسمان کبوتر عاشق پرید و رفت
از آستان عشق ، جامانده ای دلم!
دیشب که آه تا به سحر قصه می نوشت
دیدم در این سپیده ، رها مانده ای دلم!
دستت به هیچ دامن پاکی نمی رسد
آری هنوز زار و گدا مانده ای دلم!
پ.ن : از دوست خوبم خانم *هور* به خاطر تصحیح این دلنوشته تشکر می کنم .
به نام خدایی که همین نزدیکی است
باز جامانده ای از پرواز ؟!
غصه نخور دل من!
فاطمیه در راه است ...
.................
پ.ن: نگاهت بانو... مرا ازاین حضیض به اوج خواهد برد ...دریغ مکن از من التفاتت را!
پ.ن : نمی دانم این دل به عزای تو نشسته است یا به عزای خودش!
به نام خدا
لبخندت به دنیا ، لبخند صبر بود و حزن ..خوش آمدی
ای صبر بر قنداقه اش دستی بزن
ای حزن بر غم نامه اش فصلی بزن
ای عشق ساز هم نوایی کوک کن
ای مادر زینب بیا گل بر سر هستی بزن
پ.ن : شکیب را به من بیاموز، ای همه صبوری ...
پ.ن : در بند قافیه و وزن نیستم .. ارادت به بانو این واژه ها را کنار هم چید . امید که بر من ببخشایند .
به نام خدایی که همین نزدیکی است
پهن کرده این دلم
زیر پای خستگی ،
زیر پای این شکستگی
جانماز سبز ِ یادگار ِ مادرم
وسعتش ، طراوتش
طعنه می زند به سبزه زار
بوی یاس می دهد دوباره سجده ام
بوی نرگس و اقاقی و انار
مست می شود رکوع
در سماع می شود قیام
پرشکوفه می شودقنوت
باز قاصدک نشسته در کنار من
یک سبد خبر ، ترانه ، گل
باز بوسه میزند بهار
روی دانه های تسبیح وجود
باز می چکد سُرور
روی لحظه های آبی نماز
............
پ.ن 1:و من صبر را می آموزم ... که عشق بدون صبر بی معناست
پ.ن 2 : لینک پ.ن 1 رو از دست ندید ..یه کم طولانیه ولی زیباست .
به نام خدایی که همین نزدیکی است .
بی قرار شده روز گار
این است ارمغان بهار
ریشه ها بی قرار دویدن
باد بی قرار رسیدن
ابر بی قرار چکیدن
شاخه بی قرار شکفتن ...
...ومن نشسته ام از ازل این جا
بی قرار ،
بی قرار لحظه ی دیدن..
بی قراری ام همه از توست
ای عزیزترین بهانه ی بودن
.............
پ. ن:
اللهم عجل لولیک الفرج
وقتی بیایی بهار می آید ...
پس بیا این زمستان کشت مارا
به نام او که تنها پناه من است
من از سرزمین گل های یخی
از زمهریر بی بهارترین بیشه ها می آیم.
چشم های من خطای دید دارند
دستهایم روشنی نمی کارند
هر چه سبز می کارم
سیاه درو می کنم ..
آبی چه حس غریبی است ..
وقتی سرما رگ هایت را خشکانده است ...
.........
پ.ن : خدااااااای نزدیک من ، چرا دورم از تو؟
به نام خدا
شتاب کن
انجماد روحت رابشکن!
ماهی دلت را از تنگ دلتنگی بردار
بینداز توی حوض مهربانی!
هفت سین سرسبزی بچین!
توی ظرف نگاهت شیرینی بریز!
واژه هایت را لباس نو بپوشان!
یک سبد خنده روی سفره ی لبت بگذار
بهار در راه است.
پ.ن : « خوش به حال ماه شمسی .. ماه دوازدهمش آمد ورفت ...ولی ماه دوازدهم ما هنوز نیامده »
اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن : « با همه ی غم هایی که درسینه داریم ..اندکی شادی لازم است ...گاه نوروز است !»
پ.ن : دوستان خوبم ..موقع تحویل سال برای تحول دلی آلوده ، به احسن الحال دعا کنید .
پ.ن : سالی پر از برکت و سلامتی برای همه آرزو می کنم .
به نام خدا
خانه تکانی تمام شده فقط مانده این دل ...
اشکهای من برای شستن این همه آلودگی کافی نیست
دست های تورا می طلبد آقا جان !
دست هایت را از من دزیغ نکن
دریغ نکن ...
نگاهت را از من نگیر آقا!
نگاه مهربانی که در ذهن لحظه های ازدست رفته ی ندبه مانده است
دل های شکسته ، دیدن ندارد ؟...
چشم های اشکبار ، خریدن ندارد ؟
صورتی خیس ، زیر باران شرمندگی ....
آه ! ..دیدن ندارد ؟ خریدن ندارد؟
نگاهت را از من نگیر مولا ی مهربانی ها ...
پ.ن: کسی آیا برای دلم دعا نمی کند ؟ ....
پ.ن : کسی آیا برای دلم دعا نمی کند ؟
پ.ن: آآآآآآآآآآآآآی کجایند دوستان مهربان من ؟
آآآآآآآی کجایی مهربانترین دوستانم ؟
کجایی مهربانترینم ؟
درد نوشت : دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی...
به نام خدا
1
سهم تو از بهار
خوابی بیش نیست
خواب پیراهنی پر از شکوفه
کفشهایی به رنگ سبزه ها
خواب دیده ام.. خوابت تعبیر خواهد شد !
دستهایی آسمانی در راهند ...
....
2
دل بسته اند به تخم مرغ
دو کودک ،
معصومانه ...
یکی برای سفره ی ناهار
دیگری برای سفره ی هفت سین
کاش زمانه
هردو را به دنیای شاد تخم مرغهای رنگی
راه می داد .
.........
3
بوی نیمروست
هر ظهر وشام
از خانه ی همسایه...
من اما برای کودکم
مدام تخم مرغ رنگ می کنم !
...............
پی نوشت : به دستهایت شک نکن .. هر دستی می تواند آسمانی باشد ...
پ.ن: شاید دستهای ما نیاز بیشتری به آسمانی شدن داشته باشند تا خواب های تو به تعبیر !!!
پی نوشت : این موج وبلاگی روزهای قبل از عید از اینجا شروع شد.یاس خاکی دعوتمان کرد.
من هم شما دوست عزیز را دعوت می کنم ..